دانلود رمان یک قدم تا عشق از اعظم طهماسبی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان یک قدم تا عشق pdf از اعظم طهماسبی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان اعظم طهماسبی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان

باد سرد پاییزی به صورتم تازیانه مـی زد، زیپ پالتـویم راتا روی چانه بالا کشیـدم و بی صبرانه به انتظار تاکسی ماندم. دردل مدام به فواد بدوبیراه مـی گفتم که حاضر نشـده بود قـیـد خـوابش را بزندو مرا به دانشگـاه برساند. اگرچه فواد تمام شب گذشتـه را شیفت شب بود ودر بیمارستان به مداوای بیماران مختلف پرداختـه بوداما باز هم انتظار داشتم که مرا در این های سرد به دانشگـاه برساند.
با شنیـدن صدای بوق تاکسی به خـودم آمدم و بدون معطلی خـودم را روی صندلی آن انداختم. ساعتی بعد در هیاهوی دختران و پسرانی که به دانشکده هجوم مـی آوردند خـودم را گم کردم. مغرورانه و با گـامهایی محکم بدن تـوجه به اطرافم به طرف سالن کلاسها رفتم. از دور ندارا دیـدم.ازهمانجا برایم دستی تکـان داد و من باتبسمـی جواب اورا دادم. و به طرفش رفتم. ندا تنها همکلاسی بود . که موفق شـده بودم با او رابطه برقرار کنم. در واقع اخلاق من به گونه ای بود که خیلی به ندرت پیش مـی آمد با کسی صمـیمـی شوم. البتـه صمـیمـی که نه در حد یکرابطه دوستانه فقط همـین. فکر کنم پایـداری رابطه من و ندا هم به این علت بود که او تـوانستـه بود مرا به چنین اخلاقـی به عنوان دوست خـود بپذیرد. ندامثل همـیشـه شادو قبراق به نظر مـی رسیـد. ابتدا به گرمـی خـوش و بشی با هم کردیم بعد اونگـاهی به سر تا پایم انداخت . و با حرص گفت:فرناز جان حیف از این همه خـوشگلی که خدا به تـو داده.

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

/ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / /